بزن ...... و رها کن دوتاست را .........
بزن بریز رها کن رها دو تاس دوباره
برس به اول این راه پر هراس دوباره
" ببند چشاتو پسر جون برای پونصدمین بار
دوباره بازی از اول دو تک دو آس دوباره"
غروب اول آبان دو از زمانه بریده
دو صندلی؛ و من و تو دو ناشناس دوباره
و من کیم؟ تن مردی که می رود که نباشد
شبیه خانه به دوشان آس و پاس دوباره
همان غروب همان جا همان ستاره ی قطبی
همان نگاه همان صورت و لباس دوباره
و گل و دست که دارد ستاره می شود اینجا
و عشق های قدیمی در اقتباس دوباره
"آقا همینجا نیگر دار منو نذار که جلوتر...
برم نذار که می ترسم نشم خلاص دوباره"
و باز حرف بریدن - تماس سنگ و برکه
و ماه درهم و برهم در انعکاس دوباره-
که بازی نرسیدن شروع می شود اینجا
و می رسم به ته خط براین اساس دوباره
"چی شد؟دوباره بریدی؟" دوباره بازی از اول
بزن بریز رها کن رها دو تاس دوباره